بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر

ساخت وبلاگ

تلخ بودن!! 

هر آدمی به ذات مگه تلخ به دنیا میاد ؟

از کی کلامم زهر دار شد؟ 

چی شد که تلخ شدم؟ 

خودم خواستم یا توی این مسیر قرارم دادن؟

حالا از اون چیزی که ساختند متنفرن میخواهن تغییر کنه. 

اصلا برای چی ساختند که حالا بخواهن تغییرش بدن؟

میگن من شروع کنم تغییر بدم کلامم رو خب میپرسم مگه وقتی تلخم کردید شما ها شروع نکردید چرا الانم شماها شروع نمی‌کنید؟ 

شدم حکم چاهی که از بس توش قیر ریختند آبش شده سیاه جامد حالا که این سیاهی و تلخی دلشون زده ازش می‌خواهن آب زلال و شفافو جاری بیرون بده.

مگه میشه؟ 

نمیدونم روزگار آنقدر تلخم کرد یا آدم های روزگار؟ 

وقتی دارم مسیر زندگی رو مرور میکنم میبینم من آدم شادی بودم ولی همين روزگار با همین آدماش که الان بهشون داره از رفتار من سخت میگذره تلخم کردند. 

میگه همین که میدونی کلامت مشکل داره زبونت تلخه پنجاه درصد جلوتر از بقیه مردایی! 

جلوترم؟ 

یعنی عیب فهمیدم. یعنی عیبم باید خودم درمون کنم تا پنجاه درصد بعدی هم کامل بشه. بقیه هم نقش هویجم بازی نمی‌کنند توی این قضیه. یعنی خودت شروع کردی خودتم باید تمومش کنی. 

میدونی فقط کافیه یه جمله رو پیرهنم بنویسم تا همه چیز درست بشه. بنویسم من با شما تلخ نیستم حتی اگه شما با رفتار و کلامت به من گند بزنی بازم من تلخ نیستم چون با من با شخصیتم.

البته مدیونی اگه فکر کنی من احمقما، من با شخصیتم. 

یادش بخیر قدیما می‌نوشتن روی اتوبوس ها دادن بلیط نشانه شخصیت شماست. چقدر آدم بدون بلیط سوار اتوبوس شد بعد از یه مدت اون جمله رو برداشتن یه آدم با چماق گذاشتن توی ایستگاه های اتوبوس. دیگه مردم همه با شخصیت شدند. البته مدیونی فکر کنی مردم از روی اجبار بلیط میدادنا، نه مردم از سر همون جمله قبلی با شخصیت بودن فقط یادشون میرفت بلیط بدن. به همین سادگی.... 

+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 3:1 توسط  | 
خواهش میکنم بنویس...
ما را در سایت خواهش میکنم بنویس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasoor بازدید : 67 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 18:01